چیست این ناتمام ها !
من غرق در ندانستن شده ام یا ندانستن غرق در من!
دیگر اعتراف هم چاره ساز نیست
هیچ سخنی چاره ی هیچ سخنی نیست
گفتن لحظه ایست و اندیشیدن لحظه ای دیگر
چیست این پایدار در نهاد این تن
همه چیز بی مقدار و فروتن است
چه قدر همه چیز ساده است و بی مقدار وفروتن
من شرمنده از نگاه خویشتنم
اما این بار خالی از همه چیز و توانمند
به قدرتی زمینی می اندیشم
این سرنوشت مقدراست, که خاک پادشاه انسان است
(تابستان 87)