تو رفتی و هیچ کس سرزنش نکرد این نبود بی نگاه تو را
تو از رنج کدامین غم , چنین بی بال و پر پرواز کردی !
صدای گرم درونت را چگونه ربودی
چشم , به آسمان نفست گرم و خاموش
زندگی بی تو می شود آیا ...
چشم در چشم در چشم
دیگر نگاهی نیست
آرزو بی تو , خیالی بی رنگ
سنگ را دیگر قراری نمانده است بردل من
و یک لحظه , نام تو آتشی است به وسعت ابدیت
و من از اجبار در تنهایی خود
تکرار لبخند تو را زمزمه می کنم
باورم نیست , دگر شکوه های تو را نخواهم شنید
نخواهم شنید آیا ؟
قلب تو هنوز می تپد با درد
صدایت در گوش من نجوا می کند
آهی بی انتها
کاش پیش از این , می مردم
و دیگر قلب را نخواهم ستود
نخواهم گفت :
قلبی پر مهر.
(تابستان 85)
تو رفتی و هیچ کس سرزنش نکرد این نبود بی نگاه تو را
تو از رنج کدامین غم , چنین بی بال و پر پرواز کردی !
خوشحالم که شعر مورد علاقه ام رو اینجا گذاشتی
خِِیلی قشنگه
آفرین
تشکر.